تراوشات ذهنیم در شب جمعه

 سلام به همه شو شو قری های عزیز

دوستی دارم که یه نمه سنش بالا رفته بود واسه ازدواج تا همین اواخر بازار آزاد کار میکرد یه مقدار هم افراط میکرد شاید دلیل به تعویق افتادن ازدواجش و همین سک.س های خیابونیش دونست بگذریم ما هر وقت بهش میگفتیم اشکان تو چرا زن نمیگیری میگفت آخه من هر جا میرم خواستگاری تو جلسه خواستگاری حسابی شرمنده میشم !!! آخه یا مادر عروس و قبلا کردم یا عمه هاشو و یا خاله هاشو .

گذشت و گذشت تا این اواخر مادر اشکان مرحوم شد و حسابی تنها شد واسه پر کردن خلاء عاطفیش هم که شده بود تن به ازدواج داد . دیشب عروسیش بود جاتون خالی بد نبود .

عروسیش که تموم شد و نوبت به عروس کشون رسید من فهمیدم کله خری و حروم زادگی اشکان تاثیر محیط نبوده و بصورت ژنتیک بهش رسیده ، خدایی فامیلاش از هیچ کاری فرو گذار نکردند ترقه میزدند که من موج انفجارشو رو صورتم احساس میکردم .وقتی وسط اتوبان ایستادند واسه بزن و برخص من واسش یه sms فرستادم که اشکان جان  این همه ک..س حروومی کردی یکی نفهمید امشب که میخوای حلال واری جا بزنی ببین شهر و به چه نکبتی کشیدی .

بعد عروس کشون با دوستان که رفتیم واسه عرض تبریک و خداحافظی تا منو دید نیشش تا فرق سرش باز شد معلوم بود که جیگرش با این sms  من حال اومده .

دیشب یه بلوتوث از رفقا گرفتم که کلی باهاش حال کردم فرمت صوتی اونو طوری تغییر دادم که با  real player  هــم میشـــــــه گو شش داد اسم این شاهکار ادبی هست حاج خانم کون و چند ؟

                                                                دانلود( حاج خانم کون و چند)

 

                                                                                                (  نوشته شده توسط بچه مثبت)

آیا میدانید ۴ چیز به مردها حال میده؟

۱)نالیدن وقت مالیدن

۲)مالیدن وقت گاییدن

۳)شاشیدن بعد گاییدن

۴)خوابیدن بعد گاییدن

(نوشته شده توسط اوشگول)

(راستی اگه اینجا فیلتر شد ما اینجاییم)

اگر خدا کند یاری چه اف باشد چه سوسماری

 گاهی اوقات که از دوستان میشنوم که چرا به بلاگ اسکای پیله کرده اید مگر بلاگ اسپات یا بلاگ فا نیست یاد این شعر میافتم که همواره آنرا پشت کامیون های قدیمی میبینم ( اگر خدا کند یاری چه اف باشد چه سوسماری ) مهم نیست که من بلاگ اسکای باشم یا بلاگ فا یا بلاگ اسپات یا دات کام  مهم داشتن پنجره ای است رو به دنیای گشاد وب .

همیشه از طبع قوی طنز ( حداقل بین دوستان خود) برخوردار بوده و هستم اما این روزها با مشکلات زیادی مواجه ام که باعث شده کمی جدی تر مسائل پیرامونم را  حل و فصل نمایم شاید روحم کم سن و سال باشد اما ذهن و جسمم با مسائل پیچیده ای روبروست هر بار که از انوث ضربه خورده ام با خود گفتم نباید از این سوراخ دوباره گزیده شوم اما در این روابط همه چیز چنان طراوتی دارد که نمی شود با تجربیات گذشته ارتباطش داد بی جهت نیست که قرآن از آن به کیدکن عظیما تعبیر میکند .

در زمان دانشجویی در زمینه تزئینات داخلی ساختمان فعالیت میکردم کار زیاد پیچیده ای نیست حتی دیده ام که معمارهایی با سواد اکابری در این زمینه ید طولایی دارند . با توجه به تجربیات آن زمان این کار به شغل دومم در این روزها مبدل شده است سه ماهی میشود که تزیینات داخلی ساختمان رو به اتمامی را همراه با یکی از دوستانم بر عهده گرفته ام طرف قرار داد ما فردی ست که در زمینه واردات کارخانجات چینی مشغول بکار است (منظور از چینی کشور چین است نه آنکه میشکند ) کارخانه زدن با دستگاههای چینی این روزها مد شده است مقرون به صرفه و در آمد زاست. بگذریم ما آقای تاجر را دو سه باری بیشتر ندیدیم اما زن محترمشان همواره پیگیر قضایا بوده و هست . زنیست سی و دو ،سه ساله با هیکلی متناسب و چهره ای قابل تحمل که خوب میداند چاله چوله های صورتش را چگونه پر کند . از همان ابتدا حضورش را دیکته کرد بگونه ای که ما مجبور شدیم چیزی غیر از آنچه که توافق کرده بودیم را اجرا کنیم .

بعد از ظهر ها به محض تعطیل شدن شرکت به سرعت به سراغ شریکم مهرداد میرفتم ، حوالی ساعت 4.5 نیز خانم رئیس به ما میپیوست اوایل مرتب ایراد میگرفت و دستور میداد اما کم کم با زبان شوخی و خنده نرم ترش کردم بگونه ای که حضور نیم ساعته اش در ساختمان در هر روز طولانی و طولانی تر شد بعد چند هفته که گذشت حرف هایم در زمینه چند و چون کار ته کشید در زمان حضورش در ساختمان او خط میداد و من میگفتم مسائل مربوط و نامربوط گاهی چنان قه قهه میزد که من به طبیعی بودن احوالش شک میکردم مهرداد چندین بار به من گفت ته فلانی باد میدهد اما من خندیدم و گفتم اشتباه نکن خانم زیادی اجتماعی تشریف دارندخلاصه بگویم تلفن های کاری خانم به sms های سک.س.ی و جوک وکسشعر کشیده شد حضورش سر ساختمان نیز پر رنگ و پر رنگ تر میشد مهرداد که میدید شور را از مزه برده ام هر از چند گاهی میگفت اگر قرار است بین تو و فلانی اتفاقی بیافتد حتما باید بعد از تمام شدن کار و پاس شدن تمام چک ها باشد من هم هر بار با گزیدن لبم همه چیز را انکار میکردم گذشت و گذشت اوج جریانات ما زمانی بود که ضعیفه  من را تا ساعت 8.5 شب سر ساختمان سر کار گذاشت به بهانه دادن چک خرید مصالح جدید، چندین بار زنگ زدم اما هر بار قول آمدن تا 5 دقیقه دیگررا میداد خلاصه آمد تا آمد بوی عطرش کلافه ام کرد وارد ساختمان که شد چک را بسرعت به من داد حرکات و سکناتش عجیب بود داشتم کلافه میشدم شق درد کشیده های مجلس میدانند زن جا افتاده متمایل به سک.س یعنی چی از طرف دیگر حرف های این مهرداد خاک بر سر هم تمام مخم را پر کرده بود آن شب همه چیز مهیا بود جز یقین به اینکه از هم چه میخواهیم .  تردیدی که بین ما وجود داشت نگذاشت کار از کار بگذرد اما چند روزی که گذشت خانم رئیس در دو نوبتی که با من برای انتخاب رنگ mdf تنهایی به گشت و گذار آمد تردید من را به یقین تبدیل کرد که اگر بخواهم میتوانم وقتی به مهرداد قضیه را گفتم با اطمینان مرد های هشتاد ساله گفت حرفی نیست اگر طلبه ای یا علی ، فقط بدان بابت این سکس بهای سنگینی از کفت خواهد رفت من هم حرف بابا بزرگ را گوش کردم قید صاحب کار خود رازدم  اما برخورد سرد من در دو ، سه هفته اخیر چنان ره را به من بسته است که پرواز نگه در همین یک قدمی میماند تمام حرفهای خانم رئیس به ندارم و نمیشود ختم میشود موعد چک هایمان نزدیک است و او از بیخ عرب است ، به قول خودش اوضاع مالیش بطور موقت بهم ریخته است  از همه بدتر من را اصلن پشم خود هم حساب نمیکند نمیدانم شاید حکایت آش نخورده و دهن سوخته باشد کاشکی حداقل آش را میخوردم و دهنم میسوخت کاشکی مهرداد خاک بر سر هم می آمد آشخوری نمیدانم شاید اگر جای من خود ک..س لیسش بود آش را به یکباره هورت میکشید و آنقدر سریع پوزش را پاک میکرد که نه خانی آمده باشد و نه رفته باشد.

بیخیال جوانیست و هزار کوچه بن بست اینبار که نکردیم حاصل این شد اگر پا داد در آینده میکنیم ببینیم چه میشود .

                                                                                                   (  نوشته شده توسط بچه مثبت)

سایبر سکس

 سلام عزیزان

در کوی و برزن با نشاطی وصف ناشدنی با چرخ چینی خود که اخیرا با وام موسسه قوامین خریده بودم طی طریق میکردم که از دور کس خلکی آشنا دیدم چون نزدیک تر شدم دیدم آری اوشگول قالب ساز است که قالب تهی کرده از هیبت من بر روی چرخ چینی چون مرا دید با آوازی بلند ندا داد بچه مثبت دیر زمانی است تو را میجویم گفتم چه شدست گفت بلاگمان به گا رفته اگر آپ نکنی و چنان شد که من دوباره مجبور به ماتحت فرسایی بر روی این صندلی شکسته شدم تا مطلبی در دنیای گشاد وب از خودم در وکنم .

 سایبر سک.س چیست؟

 به کلیه اطلاعات یا ارتباطاتی که یکنفر نسبت به جنس مخالف از طریق دنیای گشاد وب حاصل میکند سایبر سک.س گفته میشود  . سایبر سکس در بدو امر بصورت تفنن و نوعی کنجکاوی بروز کرده و دیری نمی پاید که تبدیل به اعتیادی غیر قابل انکار میگردد  اعتیادی که وقت را  چونان اژدهایی می بلعد و در پایان انسان دهانش را عاری از طمع حلاوت و خسته از ذکر حلوا حلوا می یابد. زمانی که از مجامع عمومی مانند سایت دانشگاه و کافی نت ها کانکت میشدم به عینه میدیم دخترکانی زه وار در رفته ای را که باولع خاصی به صفحه کیبورد چشم دوخته بودند و مانند تایپیست های حرفه ای تایپ میکردند دلم به حال پسر آن طرف خط میسوخت .

در طی چند سالی که در کوچه پس کوچه های وب سرک میکشیدم چندین قرار اینترنتی رفته ام که هر بار با آنچه غیر از آنکه میپنداشتم روبرو شدم نمیدانم چرا اما این فرضیه بر من مسلم شده است که دخترانی که صدای زیبایی دارند دارای چهره ناموزون با صدایشان هستند شاید چت نوعی استعاره باشد از تمام ذهنیات زیبا و مسلم است ذهنیت انسان از هر چیز شیرین تر و زیبا تر از عینیت آن است .

شبی را یاد دارم که از روی تفنن سرکی کشیدم به یکی از روم های یاهو با آی دی که حکایت از این داشت که من دخترم به محض ورود احساسات پسران آنطرف خط با جملات قصاری در پنجره های کوچک یاهو چون سیل به سمتم روانه شد.که همه حکایت از تنهایی یا شق درد شان داست که علاج آنرا در روم های یاهو میافتند در این بین پسرکی از خدا بیخبر وب داد و من هم وبش را پذیرفتم وب که باز شد

وب که باز شد چیزی از صورت پسر آنطرف خط پیدا نبود زاویه وب به گونه ای تنظیم شده بود که جز پاها و شکم مو آلودش چیزی پیدا نبود چنان شق درد به سلول های مخش فشار آورده بود که هر تکستی که حاکی از ابراز علاقه من به او بود به سختی باعث بر آشفته شدنش میشد من ابراز تمایل و اصرار میکردم که وب را به گونه ای تنظیم کند تا صورتش را ببینم و او نیز طفره میرفت و تمایل به سک.س چت داشت.                                                                     بقیه ماجرا رو به روایت تصویر در پایین ببینید. کار به جایی کشید که پسر رو به خود ارضایی آورد و مرتب به من میگفت حرف سک.سی بزن تا  لذت بیشتری ببرم .

اونجا بود که فهمیدم که دو چیز هیچ وقت نمیخوابند :

1-بخت آدم خوشبخت

2-ک ..ی.. ر  آدم بدبخت