زنها سه دسته هستند.

سلام برو بچز طی مطلب قبلی با ایمیلهای زیادی مواجه شدیم که این مطلبت خیلی بی ادبیه ما هم دیدیم تا زوده واجبی و بمالیم رو مطلب قبلی

----------------------------------

به قول حسنی زنان سه دسته هستند:

۱) زنان بی حجابی هستند که مانند اتوبوسند (یعنی هرکس میتواند سوار آنها بشود )

۲) زنانی که حجابی بدون چادر دارند و معمولا با مانتو و روسری میگردند آنها مانند تاکسی هستند ( یعنی افراد مشخصی را سوار میکنند)

۳)بالاخره دسته سوم زنهایی مانند زن ایشان مثل الاغ هستند که فقط یک نفر میتواند از آنها سواری بگیرد.

 

 

چرک نویس بیکاریم در شب جمعه

  سلام به همه شوشو قری های عزیز

نکته جالب اینکه من امشب چندین بار اومدم اینجا هر بار هم که اومدم دیدم شکل و شمایلش با قدیما فرق داره فکر کردم که خط رو خط افتاده و من اشتباهی اومدم بعد یه مرتبه سر حساب شدم که انگار کس شعرایی که اینجا هست به گوش من خیلی آشناس که دیدم که بهله انگار اوشگول قالبساز واجبی مالیده به قالب قبلی و شده اینکه میبیند.

من دیروز و امروز خیلی ناراحت بودم و حتی به من چندین بار اشک غم جاری شد حالا اشک بود یا چیز دیگه نمیدونم فقط میدونم که جاری شد چرا چون دوست گرمابه و گلستانم جناب آقای نجیب محفوظ مهر مرحمتی خوردند و به سرای باقیات رفتند بنده خدا چند شبه که میاد به خوابم و میگه تو که اینقدر بچه مثبتی بگو تورو خدا نبش قبر کنند این دندون مصنوعی مارو به ما بدند بهش گفتم واس چی میخوای گفت آخه من رفتم تو بهشت هر روز فرشته ها میاند بهم میگند چی دوست داری من میخوام بگم کس زبونم نمیچرخه میگم چس.

نجیب محفوظ (بچه محل ما) از از معدود عربهایی بود که به نوشتن و قلم و کاغذ بیشتر از خوردن و کردن علاقه نشون میداد تاجایی که با رمان ( بچه های محله ما ) جایزه نوبل ادبی و از آن خودش کرد من که هر چقدر تو این دنیای گشاد وب سرک کشیدم تا یک ترجمه از این رمان برجسته رو پیدا کنم بی ثمر بود اما به گمانم این رمان در مورد کس کلک بازی یک جوان جلب دلخسته میباشد که به نوعی با ارزش های والای اسلامی در تضاد است و به همین خاطر من از روی همین صندلی شکسته اعلام میکنم که با آن مخالفم . خدایی هرکی از نوشته های ترجمه شده نجیب محفوظ چیزی سراغ داره تو کامنت دونی لینک شو مرحمت کنه ببینم آخه این بنده خدا چی مینوشته که کلی از مجامع اسلامی نوشته هاشو تحریم کردند .

در زیر عکسی از اون مرحوم رو در حالت احتضار میبینید چیزی که در انتظار همگی ماست.                        در پایان خدایش بیامرزاد .

 

‌{ نوشته شده توسط بچه مثبت}

چقدر ما پسرا از دست این دخترا زجر بکشیم

 

هفته پیش  رفته بودیم عروسی تو شهرستان سه شب اونجا بودیم با کمال افتخار

شب اول که حنا بندون بود بزن و برخص چه حالی داد داماد آخرین حمام مجردیش و رفت و بنحو احسن مراسم جلقة الوداع و بجا آورد حالا بماند که داماداهای کس لیس این دوره زمونه همشون پیش خور که میکنند هیچی بچه هم پس میندازند خلاصه بماند شب حموم حنا گذشت و عروس و  داماد صاف وصوف کردند واسه فردا شب که ترتیب همو بدند .

فردا بعد از ظهر با شروع شدن عروسی ، عروسی کوچی هم در کون مبارک ما برگزار شد چون دسته دسته لعبت بود که خدا تو زنبیل گذاشته بود و میفرستاد دم باغ مورد نظر خوشم میومد که هنوز نرسیده لبنیات و مریختند بیرون و میشستند این ابول ما هم هی جلو پای این شاه کس ها پا میشد و مینشست پا میشد و مینشست من مرده این معرفت ابولم هستم که تا یه خانم محترم میبینه زود پا میشه سعدی کسخل بود که گفت ادب از که آموختی گفت از بی ادبان .

خلاصه عرضم به درزتون که مجلس که حسابی گرم شد همه زدند تو کاره رخص و این ابول ما هم پاشد و دیگه ننشست هر چی کت و میکشیدیم روش بازم سرک میکشید منم که کفری شده بودم   از ترس آبرو زدم تو سرش و گفتم بخواب بابا اینجا همه آشنان ، زشته فردا پس فردا میریم محله میدمت دست فخری اوپلی دلی از عذا در بیاری خلاصه با وعده سر خرمن بچه رو خوابوندم زدم وسط مجلس نمیدونم چه مدلی میرخصیدم فقط میدیدم که دارم میرخصم خلاصه تو کونم عروسی بود فقط دعا میکردم که تو عروسی دعوا و چاقو کشی نشه چون ماتحتم پاره میشد .

آخرای شب شد داماد که خارو مادرش اومده بود جلو چشاش از بس این ور اون ور دویده بود و با اون رخص افتضاحش زوری رخصیده بود با صدای بلند گفت پونزده میلیون خرجم شده امشب همتونو میکنم  ملت به روشون نیاوردند و گذاشتند پای کس خلیش چرا که اگه کسخل نبود زن نمیگرفت .بابای داماد که دید حال بچش خرابه و تب کسکی گرفته مراسم عروس کشونو راه انداخت ( با آهنگ معروب دیدید اونی که نمیداد آخرش داد ساخته عباس میر هیکل )

ماشین عروس که راه افتاد من یاد فیلمای هالیوودی افتادم دم داماد گرم چه تیکافی کرد مگه ما به گردش میرسیدیم تو همین گیر ودار عروس کشون بودیم که یهو یه ماکسیما از راست کشید چپ و زرت راننده قمصور شد و یه راست رفت تو بلوار کله زد ما هم که حس انسان دوستیمون زود گل میکنه رفتیم کمک تا رسیدیم دم ماشین دیدیم به به ماکسیما شده کمپوت هلو چه دو تا تیکه ناز و جلفی توش بودند با خودم گفتم کاشکی داماد میومد این دوتا جیگرو میدید و امشب و به یاد این دوتا مظلوم عروس و ....

هی اه و ناله میکردند و ما هم دلداری میدادیم که چیزی نشده دهن سرویس پسر دائیم بهشون میگفت خانما روزگار بد کیری به شما زد اما اشکال نداره شما عادت دارید به این چیزا بعد یه مدت دیگه بهشون گفت خانم عقبتون هیچی نشده اما تقه محکمی به جلوتون خورده(البته منظورش ماشین بود) بعد اینکه درشون آوردیم از تو ماشین کلی ماشینو گشتیم تا یکدستگاه گوشی موبایل پیدا کردیم زنگ زدیم به پدر دختره که بیاد تو همین حین یه چشممون به جمال جلف این دوتا خانوم بود و یه چشم دیگمون به گوشی موبایلش خدا بده برکت من که خودم تو این راسه ادعا دارم اینقدر کس شعر و sms سکسی و عکس و فیلم سکسی یکجا ندیده بودم تو contact گوشی که میرفتی انگار دفتر انتخاب اسم ثبت احوالو باز میکردی (خدا بده برکت) انواع اسم پسر ایرانی توش بود ما مشغول کند و کاو بودیم که بابا یکی از دخترا با دو تا مامور اومد از ظاهر و گنده گوزیای طرف معلوم بود که یه خری واسه خودش تشریف داره شروع کرد بد و بیرا گفتن به دخترش خودم شنیدم که با لفظ جنده خطابش کرد بد پرید به ما که شما حواس دختر منو پرت کردید من گفتم حاج آقا ما قصدمون ثواب بود کبابمون نکن اما طرف بازم پر روئی کرد داشت شورو از مزه میبرد که دهن مبارک پسر دایی ما باز شد : آخه مردیکه کس میخ یه نیگا به کس و کون دخترت بنداز جمعش کن این لاشی و از تو خیابونا همین قدر بدون تا همینجاشم اگه نکردیمش و فرار نکردیم خیلی مرد بودیم چونکه واسه دختر تو یکی کم و زیاد فرقی نمیکنه ..... همین جوری داشت نطق میکرد ، طرف اصلن کپ کرد حرف حساب هم که جواب نداره خلاصه دو تا مامورا ما و بقیه رو متفرق کردند و بهموون گفتند برید بخوابید تا لحاف یخ نکرده تا اینو گفتند من یاد داماد افتادم با یه حالت روحانی دستامو بلند کردم و گفتم خدایا به این عروس امشب ما صبر و استقامت بده تا بتونه زیر دست و پای این داماد ناشی شق درد کشیده دوام بیاره  همه گفتند آمین بعدش گفتم خدایا این دو تا دختر امشب و هدایت نکن چون کارشون زیادی خیطه هر از چند گاهی مارو بفرست اونها رو بکنیم دوباره همه گفتند آمین . شما هم بگید آمین .

نتیجه گیری :

1- از این دخترای مرفه جلف که همه سرمایشون جنبه های سکسیشون هست بپرهیزید اونا رو به خدا و من وا بگذارید 

2- این نتیجه رو خوب بخاطر بسپارید چون من هنوز آثار برشته گی رو ماتحتم هست تو همچین موقعیت هایی اولین کاری که باید بکنید به موبایل خودتون زنگ بزنید با موبایل طرف تا شمارش تو گوشی شما بیفته

3 - یه روشی هست مال ویت کنگ های ویتنام و اون اینه که تو همچین موقعیت هایی اول باید ترتیب دختره رو بدید بعد زنگ بزنید به پدر مادر دختره تا اون ها هم بیاند و ترتیب تونها رو هم بدید چرا که احتیاط واجب هست که پدر و مادر همچین آدمایی رو هم باید گائید و طبق استفتا هایی که من کردم این کار ثواب هم داره .