اوشگول دیوانهْ سرباز‌، تبعید شد

سلام همسفر جاده های چشم به راه (منظور اوشگول دیوانه ست)

بیقرارم بیقرار لحظه های ناب تنهایی بیقراره لحظه ای برای گریستن

شوق و شوری دارم که تو را میبینم تو که عطر ناز نفست در سرتاسر دنیا پیچیده

در دلم شوق ماندن نمانده               عشقتان تا جنونم کشانده

فکر دیدار روز اول                          داغ سرخی به قلبم کشانده

اوشگول جان میدانی به وسعت کهکشان و به وسعت دریا دوستت دارم و تو قابلمه نشستم یه لنگه کفش بدستم منتظرت نشستم.

وقتی تو بیایی دیگر در دلم غمی باقی نمیماند چون تو خیلی کسخلی ای اوشگول جان.

ای دوستان اوشگول رفت ۶ ماه به شیراز فرماندشون تبعیدش کرد. این حرفها هم زدم این خل وضع حال کنه. از این به بعد من مینویسم و اوشگول جان تو هم وقت کردی از شیراز برو کافینت بنویس.

ولی این فرمانده ها چکارها که نمیکنند.حالا چون نکشید پایین فرستادنش شیراز.      البته آستینش رو نکشید پایین

نتیجه گیری

همونطور که گفتم این حرکات از توطئه های استکبار جهانی بر علیه یک سرباز که کاربره اینترنت است که این اوشگوله سرباز رو ۶ماه فیلترش کردند از پادگان

زیاد نیا نت چون چیزهای بی ناموسی زیاد داره

روزگارم بر خلاف آرزوهایم گذشت...

اگر زندگی مرگ است و مرگ زندگی      پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگی

چرا آستینهات بالاست؟؟؟

سلام  من امروز خواستم یکی از مطالب کسشر و باحالم رو بگم که یه خنده ای بیاد بر لبان شما ولی یه اتفاق برای من (اوشگول دیووانه) پیش اومد.منه اوشگول دیوانه سرباز  ۱۰ماه خدمت تو سپاه هستم (عاقل هم خدمت رو چند سال پیش تموم کرده) آقا این فرمانده ما رو تو پادگان دید که آستینامون دوتا تا خورده رفته بالا بعدش به ما گیر داد سره اینکه آستینات چرا دو  تا تا خورده رفته بالاو یه کم چرت و پرت گفت منم گفتم مگه چی شده حالا شرمنده اونم گفت: میفرستمت بری لب مرز خدمت کنی.گفتم آقا یه ارفاق بکن گفت پس خودت انتخاب کن تایباد یا زاهدان  (اینم از ارفاقش تایباد و زاهدان)

منم موندم هیچی نگفتم. فردای اون روز یه نامه زدن برام که برم ۶ماه شیراز تبعید شدم و اونجا خدمت کنم.

 آخه این درسته یه سرباز بدبخت رو بخاطر این آواره کنند؟ (شما بگید)

---------------------------------------------------------------------------------------------------

بچه مثبت :

سلام دوستان من با شنیدن این خبر از دوستم خیلی ناراحت شدم اما نتیجه ای که گرفتم این بود که آدم واسه اینکه فرماندش گفته آستینتو بکش پائین خودشو ۶ ماه آواره نمیکنه تو این شهر و اون شهر اما یه کم که بیشتر فکر کردم دیدم که دوستم چقدر عاقلانه فکر کرده و تو دلم بهش احسنت گفتم چرا ؟ چون امکان داشت فرمانده دفعه بعد ازو میخواست که شلوارشو بکشه پائیین به هر حال این یکی از توطئه های استکبار جهانی بود که من به اون پی بردم

امون بده بذار بیام جهنمم میشه بهشت

چه زود گذشت دوچرخه سواری تو روزای گرم تابستونی روزای پرسه زدن بی غم تو کوچه ها روزایی که تفنگ ساچمه و تیر کمون سیمی بهترین تفریح بود . واسه ما بازی بودو واسه گنجشک ها مرگ و زندگی .

یه کم که گذشت و قد کشیدم طعم زید بازی رفت زیر زبونم لاس زدن الکی پشت تلفن و به چرا بردن چشم تو خیابون برای پیدا کردن په ماهی جوبی . نمیدونم کدوم کس خلی اینو یاد ما داد که دوست دختر مثه اتوبوس واحد میمونه اولی که بره بعدی تو راهه چون بعضی وقتا آدم بدون اینکه بخواد دلش گیر میفته .

گذشت و گذشت ماهی جوبی  هم دیگه حال گذشته رو نداشت و مبحث تلخ خانم بازی مطرح شد . بدمصب کلاس این کار طوریه که طفل راه هم که باشی بعد از مدتی کوتاه میشی پیر دهر و میتونی واسه ملت کلاس خصوصی بگذاری . اما چی و از دست میدی خدا میدونه ؟؟

 

 

تیغ زدن اینترنتی

دوستان سلام خواستم یکی از خاطرات 3 سال پیشم رو براتون بگم والا من چند سال پیش هی چت میکردم و دیدم پسره به اسم بربود با یه دختره با اسم بارون دوست شده بود یعنی خرش کرده بود .بربود بچه تهران و سارا نمیدونم عرب یا افغانی بود از آمریکا بود. آقا این بربود این دختره رو اسگل میکرد یعنی گفته بود میخوامت عاشقتم بارون اسگل هم براش هی پول میفرستاد .
آخه این بربود زرنگ بود هر دفعه واسه بارون یه بهونه میوورد که من چکم برگشت خورده یا ورشکست شدم و از این کسشعرها...آخرین بار یادمه بربود از این اسگل خر 10.000دلار گرفت وتو این میون یه پسره با اسم وحید اونم از تهران تو ویس چت پیداش شد و وحید هم از ماجرای بارون و بربود با خبر شد و مخ بارون رو زد و به بارون گفت این تو رو واسه پول میخواد و معتاده.
آخر بارون با بربود به هم زد و با وحید رفیق شد من وحید رو دیده بودم فهمیدم این وحید 100 پله حروم زاده تر از بربود هست آقا سرت رو درد نیارم این وحید هم اینور اونور بعد از 8یا 9ماه رفاقت آخرش دیدم 206 خرید و مغازه زد و با بارون به هم زد..بارون یه روز از یاهو مسنجر بهم پی ام داد و در ویس شروع کرد به گریه کردن منم کلی نصیحتش کردم که این دوستی های نت همش چرت و پرت هست عزیزم و قانعش کردم.
بارون یه دختره مایع دار بود منم دیدم این وسط هی بهم میگه تو جای داداش منی و از این جور چرت و پرتها منم خواستم ببینم این دختره حالا دیگه خر میشه یا نه بهش یه روز گفتم بارون پول تلفنمون اومده زیاده بابام نمیده میخواد قطع بشه نمیتونم بیام نت و باهات حرف بزنم اونم گفت چقدر اومده منم گفتم 300.000تومان و تلفن خونمون رو داشت دیدم آره  یه روز از صرافی بهم زنگ زدن و گفتن خانم فلان براتون انقدر پول فرستاده چجوری براتون بفرستیم منم شماره حساب دادم و ریختن حسابم. منم یه شب رفتم اینترنت و دیدم آنلاینه گفت پول رسید گفتم آره.بعد گفتم بارون تو همون خر بودی که هستی فقط پالونت عوض شده گفت چطور مگه؟ گفتم خاک تو سرت من خالی بستم برات و تو برام پول فرستادی گفت جدی؟ گفتم آره احمق و بعد بهش گفتم تو آدم بشو نیستی و یه بچه دو ساله خرت میتونه بکنه.بعد از اون موقع ندیدمش چه تو یاهو چه تو ویس چت روزی.

نتیجه گیری:

نتیجه میگیریم بعضی ها خیلی زود خر میشوند.

زیاد چت نکنیم چون چیزهای بی ناموسی داره چت.

.............

............خر همون خر هست و فقط پالونش عوض شد..............

.: خریت مــرتفـع کوهــی خطرنــاک
                                نــدارد
خـر ز بـالارفـتنش باک

 چو بر اوجش رسدهرکس که خرشد
                                بیافتد با کمـر، جانش بدر شد :. (با تشکر از
مرد شعر )

(راستی قالب نو چطوره)