چرک نویس بیکاریم در شب جمعه

  سلام به همه شوشو قری های عزیز

نکته جالب اینکه من امشب چندین بار اومدم اینجا هر بار هم که اومدم دیدم شکل و شمایلش با قدیما فرق داره فکر کردم که خط رو خط افتاده و من اشتباهی اومدم بعد یه مرتبه سر حساب شدم که انگار کس شعرایی که اینجا هست به گوش من خیلی آشناس که دیدم که بهله انگار اوشگول قالبساز واجبی مالیده به قالب قبلی و شده اینکه میبیند.

من دیروز و امروز خیلی ناراحت بودم و حتی به من چندین بار اشک غم جاری شد حالا اشک بود یا چیز دیگه نمیدونم فقط میدونم که جاری شد چرا چون دوست گرمابه و گلستانم جناب آقای نجیب محفوظ مهر مرحمتی خوردند و به سرای باقیات رفتند بنده خدا چند شبه که میاد به خوابم و میگه تو که اینقدر بچه مثبتی بگو تورو خدا نبش قبر کنند این دندون مصنوعی مارو به ما بدند بهش گفتم واس چی میخوای گفت آخه من رفتم تو بهشت هر روز فرشته ها میاند بهم میگند چی دوست داری من میخوام بگم کس زبونم نمیچرخه میگم چس.

نجیب محفوظ (بچه محل ما) از از معدود عربهایی بود که به نوشتن و قلم و کاغذ بیشتر از خوردن و کردن علاقه نشون میداد تاجایی که با رمان ( بچه های محله ما ) جایزه نوبل ادبی و از آن خودش کرد من که هر چقدر تو این دنیای گشاد وب سرک کشیدم تا یک ترجمه از این رمان برجسته رو پیدا کنم بی ثمر بود اما به گمانم این رمان در مورد کس کلک بازی یک جوان جلب دلخسته میباشد که به نوعی با ارزش های والای اسلامی در تضاد است و به همین خاطر من از روی همین صندلی شکسته اعلام میکنم که با آن مخالفم . خدایی هرکی از نوشته های ترجمه شده نجیب محفوظ چیزی سراغ داره تو کامنت دونی لینک شو مرحمت کنه ببینم آخه این بنده خدا چی مینوشته که کلی از مجامع اسلامی نوشته هاشو تحریم کردند .

در زیر عکسی از اون مرحوم رو در حالت احتضار میبینید چیزی که در انتظار همگی ماست.                        در پایان خدایش بیامرزاد .

 

‌{ نوشته شده توسط بچه مثبت}